سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علمی پژوهشی
این وبلاگ بیشتر به مطالب رشته شیمی می پردازد. 
قالب وبلاگ
پیوندهای روزانه

 

مقدمه شریف رضى

خدای را ستایش، که آن را، بهای نعمتها، و پناهگاه آزمایشها، و دستاویز نزدیکی به پیشگاه مقدس خویش گردانید، و سبب افزونی احسان خود کرد. وبر فرستاده او درود باد که پیمبر رحمت است و پیشوای پیشوایان و چراغ هدایت امت، و برگزیده گوهر نهاد کرامت و سر دودمان اصالت، و کشتگاه سرافرازی اصیل و شاخساران بزرگواری پر برگ و بار؛ و درود بر خاندان او که روشنی هستی شان زداینده ظلمت هاست، و دستاویز امتها و مشعل های فروزان دیانت و برتر ترازوی فضیلت   .
تا سپیده روشن نور می پراکند، و ستاره رخشا ناپدید می گردد، سلام پروردگار بر همه آنان باد، سلامی همپایه برتریها و در خور کردارها، و همسان ریشه و شاخساران گوهر پاکشان.
در آغاز جوانی و بهار زندگانی، به تألیف کتابی دست زدم شامل اخبار دلپسند و جواهر گفتاری که خاص پیشوایان اسلام است که سلام خدای بر آنان باد.

 


منظوری که مرا به این کار برانگیخت، در طلیعه آن کتاب باز گفتم و آن را سر آغاز سخن قرار دادم. هنگامی که از ویژگیهای کلام امیر مؤمنان علیه السلام بپرداختم، گرفتاریهای روزگار و موانع لیل و نهار از پایان بخشیدن به آن کتاب بازم داشت.
کتاب را به بابها و هر باب را به فصلها تقسیم کرده بودم و در پایان آن فصلی بود متضمن سخنان کوتاه آن بزرگوار در پند و خرد و امثال و ادب، و از آوردن خطبه های دراز و نامه های مفصل چشم پوشیده بودم.
گروهی از یاران، در بدایع مضامین فصل نخستین در عجب ماندند و از تازگیها و بیمانندیهای آن سخنان به شگفتی درافتادند، و از پاکیزگی آن حیرت کردند. پس، از من خواستند تا از سخنان مولانا امیرمؤمنان علیه السلام در همه فنون و رشته های گوناگون، از خطبه و نامه و پند و ادب، کتابی فراهم آورم، چه، می دانستند که سخنان آن امام از حیث رسایی شگفتیها دربر دارد، و از نظر شیوائی تازگی ها، و از گوهر زبان تازی خرمنها، و از روشنائی گفتار دینی و دنیایی، خورشیدها. آن سان که چنان سخنان جامع، در هیچ کلام، و چنان کلام شامل در هیچ کتاب، موجود نیست. چه، امیر مؤمنان که بر او درود باد، سرچشمه و زیستگاه فصاحت است و زادگاه و خاستگاه بلاغت.
از آن امام (ع) است که نهفته های فصاحت و رازهای بلاغت آشکارا گشت و بنیان و میزان گرفت. هر گوینده سخن سنج و سخنسرا به گفته های او رهنمونی می گردد و هر واعظ نغز گفتار از کلام او مدد می جوید.
اینهمه، همانا اوست پیوسته قافله سالار سخن و همه در این راه از او باز می مانند؛ و همانا اوست پیشتاز میدان کلام و همه در پی او راه میسپرند. سخنان وی، علیه السلام، از انوار علم الهی روشن است و از بوی دلاویز گفتار پیمبر، مشک آلود.
ازاین رو، خواهش دوستان را پاسخ گفتم و به آن امر دست زدم، چه، می دانستم که این کار سودی بزرگ دربردارد و پاداشی گرانقدر در پی، و نام مولانا امیر المؤمنین را در جهان می پراکند.
پس آنگاه بر آن شدم تا پایگاه بلند امیر مؤمنان (ع) را که در همه محاسن بیکران و فضائل بی پایان یگانه است، از نظر سخن نیز آشکار سازم، چه، سخنان آن امیر که سلام خدای بر او باد، در کلام همه پیشینیان نخستین در بلندی یگانه است. تنها اندکی از سخنان پیشین که به ما رسیده طرفه و بیهمتاست اما سخنان امیر مؤمنان دریایی است بی پایان و پایاب.
اینک روا باشد که از پیوستگی نسب خویش به امیر مؤمنان علیه السلام برخویش ببالم و به گفته فرزدق تمثل جویم که گفت:
«ای جریر، آنان نیاکان منند، تو نیز وقتی در انجمنی فراهم آمده ایم، اگر آنان را همانندی می شناسی به من باز گوی.»
باری دیدم که کلام او، علیه السلام پیرامون سه اصل فراهم آمده است نخست، خطبه ها و اوامر؛ دوم نوشته ها و و نامه ها؛ سوم سخنان خرد آمیز و اندرزها.
از این رو، با توفیقات خدای بیچون، بر این همت گماشتم که از سخنان وی نخست خطبه های برجسته را برگزینم سپس نامه های دلپسند را و دیگر، سخنان حکمت و ادبرا؛ پس هر دسته از آنها را بابی جدا گشودم، و در طلیعه هر باب اوراقی سپید به کتاب پیوستم تا اگر زان پس، از امام (ع) سخنی به دست آید که تا آن هنگام به آن آگاه نبوده ام، یا به گفته ای از گفته های او واقف گردم که به هنگام گفت و گوی با کسی یا پاسخ گفتن به پرسشی یا به منظوری دیگر بیان فرموده باشد و آن سخنان از دائره فصلهای مخصوص به هر مضمون بیرون باشد، آن را در آن اوراق بنویسم و سپس هر یک را در بابی مناسبتر و به هدف کتاب نزدیکتر بگنجانم. اما بسا که سخنی از این سخنان برگزیده، در فصلی مناسب گنجیده نشده باشد یا آن گفته های زیبا را از نظر مضمون و مطلب انسجام و نظامی نباشد. سبب این امر آن است که منظور من آن بود که از نکته های بدیع و سخنان بیمانند و نور افشان آن امام (ع) گلچینی فراهم آورم و در بند پیوستگی و نظم مطالب نبودم.
یکی از عجایب کلام او که در آن بی بدیل است و هیچکس را در آن یارای برابر با او (ع) نیست، آن است که اگر صاحبنظری در سخنان امیر (ع) که در زهد و پند و رهنمونیهای آن جهانی و هشدارهای این جهانی است بژرفی بنگرد و پژوهنده ای به کاوشگری در آن بیندیشد، اما نداند که آنگونه سخن از شخصی بلند پایه است که فرمانش بر همه روان بوده و بر سرزمینی بیکرانه فرمان می رانده است، تردید نخواهد کرد که گوینده، جز پارسایی پیشه ای، و جز آداب بندگی پروردگار کاری نداشته است و در نهانخانه ای سر به گریبان کشیده و در گوشه ای پیوند از همه بریده آرمیده بوده است و جز آوای احساس خویش چیزی نمی شنیده و جز خویشتن کسی را نمی دیده است.
آری، پژوهنده، از مطالعه آن دسته از گفته های امیر مؤمنان (ع) هرگز باور نمی کند که این سخنان از کسی است که با شمشیر برهنه در دریای پیکار فرو می رفته و گردنها را از تن ها جدا می ساخته و دلاوران قهرمان را نقش زمین می کرده و هنگامی که از میدان کارزار بازمی گشته است از تیغ جانشکارش خون می چکیده است و با اینهمه پارسای پارسایان و سر حلقه ابدال بوده است.
از برتریهای شگفتی زای، و از ویژگیهای لطیف آن پیشوا، آن که جامع اضداد و صاحب سجایای گوناگون بوده است. در این نکته بارها با یاران گفتگو کرده ایم و آنان پیوسته از این معنی حیرت کرده اند. این امر شایسته عبرت اندوزی و در خور تأمل بسیار است.
اینک ناچار باید یادآوری کنم که بسا که در ضمن برگزیده های سخنان آن امام (ع) کلمه ای را بارها نقل کرده ام یا معنائی را به تکرار باز گفته ام. عذر من در این کار این است که از بین روایتهای سخنان امام (ع)، اختلاف بسیار است.
بسا که گفتاری را از روایتی به صورتی نقل کرده ام، سپس همان سخن را در روایتی دیگر دیده ام که موضوع آن از نظر افزونی کلمات یا جمال عبارات، با موضوع نخستین آن متفاوت بوده و بر آن برتری داشته است. پس دریغ ورزیدم که از بیان آن کلام گرانمایه خودداری ورزم و شایسته چنان دیدم که آن وجه را نیز نقل کنم.
نیز بسا که به علت دراز شدن روزگار تألیف کتاب، گفتاری برگزیده را که نقل کرده بوده ام، از روی بی توجهی و فراموشی تکرار کردم بی آنکه از دوباره گفتن آن قصد و منظوری داشته باشم.
در هر حال مدعی آن نیستم که بر همه گفته های امام (ع) دست یافته و نکته ای از آن فرو نگذاشته باشم، بلکه دور نیست آنچه به آن برنخورده ام بیش از این باشد که در کتاب آورده ام و آنچه به دست آورده ام کمتر از آن باشد که از دایره وقوفم بیرون مانده است. اما کوشش و جستار و باز نایستادن از آوردن آن سخنان، در خور توانائی، بر من است، و روشنگری راه و راهنمایی با دلیل بر خدای ستوده به پاکی. پس از پایان کتاب، آن را «نهج البلاغه» نام نهادم، چه، دیدم بر هر که در آن بیند درهای دانش می گشاید، و جویندگان راه بلاغت را به مقصود نزدیک می سازد، و دانشور و دانشجوی را به کار می آید. هم، آن سان که کارشناسان فن سخنوری و پارسایان زهد پیشه را نیازگاه است. نیز در اثنای آن در توحید و عدل و تنزیه خدای بیچون و پاک از همانندی با آفریدگان، سخنان بلند و پر شگفتی گفته شده است که تشنگان وادی توحید را سیراب می سازد و همه بیماریهای دل را درمان می کند و تیرگی شبهه را از قلوب می زداید. 
و از خدای پاک به مدد توفیق برکناری از خطا می طلبم، و انجام کار را پایداری می جویم، واز او به دعا می خواهم که دلم را پیش از زبانم و قلبم را پیش از قدمم از لغزش حفظ فرماید و خدای مرا بس، که بهترین پیشینیان و مددگار است.

 

 


[ یکشنبه 91/8/28 ] [ 11:29 عصر ] [ نبی ایمانی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 28
بازدید دیروز: 13
کل بازدیدها: 207047